مجله کفش و کتونی نایک آدیداس

من عاشق کفش و کتونی ام پس اینجا بیشتر در مورد کفش ها بخصوص سبک رانینگ و اسپرت صحبت میکنم

مجله کفش و کتونی نایک آدیداس

من عاشق کفش و کتونی ام پس اینجا بیشتر در مورد کفش ها بخصوص سبک رانینگ و اسپرت صحبت میکنم

۴ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

سلام عزیزم

دوشنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۵۰ ب.ظ

سلام عزیزم

من آدم خوبی نیستم

من کسی که تو فکر میکنی نیستم

قهرمان نیستم

فداکار نیستم

به فکر تنهایی و غم های جهان نیستم

من رویای شبانه ات نیستم

هیچ درخور زیبایی ات نیستم

راستگو نیستم

درستکار نیستم

چاره‌ای نیستم

هیچکس نیستم

از پیشم نرو

از پیشم نرو

از پیشم نرو

من مثل معماران بزرگ جهان خانه های زیبا برایت نمیسازم

من مثل عشاق در فیلم و رمان نبرد عاشقانه ای نمیسازم

من شعرهای عاشقانه ندارم در جیب اما حرف هایم با تو کم نیست

بگذار برایت آن کسی باشم که فریاد می زند هیچکس نیست

از پیشم نرو

از پیشم نرو

از پیشم نرو

شعری از بمرانی

 

  • مجله زندگی

یک داستان جنایی خسته

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ

سارا

روزی در شهر کوچکی به نام ویلوود، یک جرم عجیب و غیرقابل توصیف رخ داد. یک زن جوان به نام سارا به طرز مرموزی به قتل رسید. این جرم شوک بزرگی برای اهالی شهر بود، زیرا ویلوود یک شهر آرام و بدون جرم بود.

پلیس شهر در کمتر از 24 ساعت پس از رخ دادن جرم، به محل حادثه رسید. آنها شروع به بررسی جسد سارا کردند و متوجه شدند که او به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسیده است. هیچ اثر انگشت یا DNA از قاتل پیدا نشد و هیچ شاهدی هم در مورد این جرم وجود نداشت.

کارآگاه جوانی به نام مایکل هارپر به عنوان مسئول این پرونده تعیین شد. او با دقت بالا به محل جرم رفت و تمام جزئیات را بررسی کرد. او به دنبال هر گونه اثری از قاتل بود، اما هیچ چیزی پیدا نکرد.

مایکل تصمیم گرفت با اهالی شهر صحبت کند و شواهد و اطلاعات جدیدی را جمع آوری کند. او با افراد مختلفی صحبت کرد، از همسایه‌های سارا تا دوستان و آشنایان او. اما هیچ کس هیچ چیز مشکوکی را ندیده یا شنیده بود.

در حین تحقیقات، مایکل به یک شخص عجیب و غریب به نام جکسون رسید. جکسون یک مرد مرموز و کم صحبت بود. مایکل تصمیم گرفت با او صحبت کند و ممکن است اطلاعات مفیدی درباره جرم داشته باشد.

بعد از چندین ساعت صحبت با جکسون، مایکل به این نتیجه رسید که او احتمالاً درگیر جرم است. جکسون اطلاعاتی درباره محل جرم داشت که تنها قاتل می‌توانست داشته باشد. اما برای اثبات گفته‌های جکسون، مایکل نیاز به شواهد قوی‌تری داشت.

مایکل تصمیم گرفت به بررسی تاریخچه جکسون بپردازد و به دنبال هر گونه رکورد جنایی یا سابقه خطرناکی بگردد. او به سیستم رایانه پلیس وصل شد و تمام اطلاعات مربوط به جکسون را بررسی کرد.

در حین بررسی، مایکل به چیزی عجیب و غیرمنتظره برخورد کرد. او متوجه شد که جکسون در گذشته یک قاتل سریالی بوده است و از دستگیری فرار کرده است. این اطلاعات شوک زده کننده بود و مایکل متوجه شد که او با یک قاتل واقعی روبرو است.

مایکل تصمیم گرفت جکسون را دستگیر کند و به عدالت بسپارد. او با همکارانش به خانه جکسون رفت و او را دستگیر کرد. جکسون مقابل دادگاه محاکمه شد و به اتهام قتل سارا محکوم شد.

این داستان جنایی جذاب نشان می‌دهد که حتی در شهرهای آرام و بدون جرم، جرم و جنایت می‌تواند رخ دهد. با استفاده از تحقیقات دقیق و شواهد قوی، می‌توان قاتلان را پیدا کرد و به عدالت سپرد.

  • مجله زندگی

قصه ی آرمین تو ای اف ام و فنزو استایل

روزی یک جوان به نام آرمین تو ای اف ام در حال مرور اینترنت بود و به صورت تصادفی به فروشگاه آنلاین کفش و کتونی فنزو استایل برخورد کرد. آرمین همیشه علاقه‌مند به خرید کفش‌های با کیفیت و مدرن بود و این فروشگاه به نظر او گزینه‌ای عالی برای خرید بود.

آرمین با دیدن تصاویر زیبا و جذاب کفش‌های موجود در فروشگاه، تصمیم گرفت که یک جفت کفش جدید بخرد. او به سرعت وارد سایت فروشگاه شد و با تعجب، متوجه شد که فروشگاه فنزو استایل یکی از محبوب‌ترین و قابل اعتمادترین فروشگاه‌های اینترنتی کفش در دنیاست.

آرمین با دقت تصاویر کفش‌ها را بررسی کرد و بعداز چند دقیقه، جفتی از کفش‌های مورد نظر خود را پیدا کرد. او به توضیحات محصولات توجه کرد و متوجه شد که فنزو استایل برخلاف بسیاری از سایت‌های دیگر، اطلاعات دقیق و کاملی درباره محصولات خود ارائه می‌دهد.

آرمین تصمیم گرفت که برای اطمینان بیشتر، نظرات و نقدهای مشتریان را بررسی کند. او به سرعت به بخش نظرات رفت و متوجه شد که بسیاری از مشتریان به راحتی با کیفیت و طراحی کفش‌های فنزو استایل راضی بودند. این نظرات مثبت آرمین را از خرید در این فروشگاه مطمئن تر کردند.

آرمین تصمیم گرفت که همین الان جفت کفش مورد نظر خود را سفارش دهد. او به صورت دقیق اندازه پاهای خود را اندازه‌گیری کرد و سپس با استفاده از گزینه‌های موجود در سایت، اندازه صحیح کفش را انتخاب کرد.

پس از وارد کردن اطلاعات خود و آدرس تحویل، آرمین پرداخت را انجام داد. او به راحتی و با اطمینان بالا متوجه شد که فروشگاه کفش

  • مجله زندگی

داستان زنی که عاشق زایون ویلیامسون شد

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۱۹ ب.ظ

سلام

من عاشق زایون ویلیامسون بازیکن نیواورلانز شدم. چقدر بازیکن خفنیه.

کاش پول داشتم کفشی که ازش تو ُفروشگاه کفش فنزو استایل گذاشتن رو میخریدم.

داستان عشق زنی به زایون ویلیامسون

یکبار در شهر پرانرژی تهران، دو دختر جوان ایرانی به نام‌های یاسمین و لیلا زندگی می‌کردند. آنها دوستان صمیمی بودند که عاشق بسکتبال بودند. هر هفته، آنها با دوستان خود جمع می‌شدند تا بازی‌های NBA را تماشا کنند و درباره بازیکنان مورد علاقه‌شان صحبت کنند.

یک شب سرنوشت‌ساز، در حالی که آنها در اتاق پذیرایی خانه‌شان نشسته بودند، یک بازی بین تیم پلیکانز نیواورلئانز و لیکرز لس آنجلس توجه آنها را به خود جلب کرد. نوآور جوان پلیکانز، زایون ویلیامسون، با حرکات قدرتمند و استعداد شگفت‌انگیزش در خبرها به سرعت شهرت یافت. یاسمین و لیلا به سرعت توسط استعداد و جذابیت وی فتنه شدند.

از آن لحظه به بعد، زایون ویلیامسون مرکز گفتگوهایشان شد. آنها ساعت‌ها در مورد مهارت‌های تاثیرگذارش، شخصیت متواضعش و تأثیرش بر بازی صحبت می‌کردند. تعجب آنها با گذشت زمان بیشتر شد.

یاسمین، که از دوستان خود بیرون‌گرا‌تر بود، تصمیم گرفت عشقشان به زایون را به سطح بالاتری ببرد. او با یک هنرمند محلی که به خطاطی فارسی مشهور بود تماس گرفت و از او خواست تا یک قطعه‌ای را به افتخار زایون ویلیامسون بسازد. هنرمند با هیجان به این پروژه منحصربفرد پاسخ داد.

این اثر شامل عبارت "عاشق زایون ویلیامسون" بود که به فارسی به این معنی است. یاسمین نتوانست هیجان خود را کنترل کند وقتی که قطعه نهایی را دریافت کرد. این اثر هنری شاهکاری بود که عشقشان به این نابغه بسکتبال را به طور کامل به تصویر کشید.

یاسمین و لیلا تصمیم گرفتند در یک تورنمنت بسکتبال که در تهران برگزار می‌شد، شرکت کنند و امیدوار بودند نگاهی از نزدیک به عیدول مورد علاقه‌شان داشته باشند. جو برای بازی نهایی بین دو تیم محلی به اوج خود رسید.

به قول سرنوشت، یکی از تیم‌ها یک بازیکن داشت که به ظاهر و سبک بازی زایون ویلیامسون شباهت داشت. یاسمین و لیلا نمی‌توانستند به چشمان خود باور کنند. با تمام قدرت خود تشویق کردند و عملکرد بازیکن را تقویت کردند. شباهت آنها به یکدیگر تکان‌دهنده بود، اما او خود زایون نبود.

اگرچه در ابتدا ناامید شدند، یاسمین و لیلا متوجه شدند که عشقشان به زایون ویلیامسون فراتر از حضور جسمانی‌اش بود. این درباره علاقه وی به بازی، تعهدش و الهامی است که بر میلیون‌ها طرفدار در سراسر جهان داشت.

بازگشت به خانه، آنها با افتخار قطعه خطاطی فارسی را روی دیوار اتاق پذیرایی‌شان آویختند و خود را به عشقشان به بسکتبال و تأثیر زایون بر زندگی‌شان یادآور شدند. علاقه‌شان به وی همچنان رشد کرد و آنها با حمایت بی‌شکسته از پیشرفت او در NBA پیروز ماندند.

داستان یاسمین و لیلا در میان دوستان و خانواده‌شان شناخته شد و در سراسر شهر شناخته شد. آنها نمادی از علاقه و تعهد زنان ایرانی به ورزش شدند، که تصورات را شکسته و دیگران را برای دنبال کردن رویاهایشان الهام دادند.

و به همین ترتیب، داستان دو زن ایرانی که عاشق زایون ویلیامسون شدند، شهادتی بر قدرت ورزش در عبور از مرزها و یک کنشگری برای جمع‌آوری مردم شد.

راستی کفشی که فنزو استایل از زایون گذاشته رو اینجا لینک میکنم.

  • مجله زندگی